نی نی مامان و بابا

انتخاب اسم دخملمون

سلام گلم. مامانی بابایی از وقتی که فهمیدن تو دختری حسابی دنباله اسم میگریم بابا میگه زهرا منم میگم پرنیا که بابایی با اسم پرنیا موافقت نکرد گفت حتما باید از اسم و القاب حضرت زهرا باشه با کلی گشتن اسم فعلا هر دو اسم حلما رو انتخاب کردیم. اگر اسم دیگه ایی پیدا نکنیم همون حلما میزاریم
27 ارديبهشت 1394

استراحت مطلق شدن مامانی

سلام دختر گلم. ببخشید این روزا نتونستم بیام برات خاطرات بنویسم .اخه یه چند روزی مامانی استراحت مطلق بود.حسابی منو و بابایی رو نگران کردی. 28 فروردین بود روز جمعه من بلند شدم برم وضو بگیرم برای نماز صبح که دیدم شدید خونریزی دارم سریع بابا رو بیدار کردم و زنگ زدم مادر جون رفتیم بیمارستان که خداروشکر صدای قلبتو شنیدم خیالم راحت شد.همون موقع بابایی نذر کرد برای سالم بودن دخترمون گوسفند قربونی کنیم.ولی دکتر یه هفته استراحت داد به مامانی.منم رفتم خونه مادر جون تا شب موندم بعد رفتیم خونه مامان بابایی تا سه شنبه اونجا بودم بعد دوباره اومدم خونه مادر جون .پنجشنبه هم جشن عقدر اذر دوستم بود. به خاطره اینکه بیشتر مواظبه تو باشم تصمیم گرفتم سر...
27 ارديبهشت 1394

روزه مادر

خدمات جبران ناپذیر مادر مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: «مادرم، سخت پیر شده است و اکنون نزد من زندگی می کند. او را بر دوش می گیرم و جابه جا می کنم. خود به او غذا می خورانم و شست و شویش می دهم. با این حال، از روی شرم، چهره ام را از او برمی گردانم تا بدین گونه او را تعظیم کرده باشم. آیا تلافی خدمات او را کرده ام؟» فرمودند: «نه». در ادامه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با برشمردن مشکلات و رنج های که مادر در دوران بارداری و طفولیّت فرزند خود تحمل می کند علّت این حکم را مورد اشاره قرار می دهند.   سلام دخمله مامان.امسال با وجوده نازنینه تو من طمع کوچکی از مادر شدن را حس کردم .امیدوارم تا زم...
23 فروردين 1394

امروز فهمیدیم تو دخملی

سلام مامانی خوبی ؟یه خبر امروز 94/01/19 رفتم غربالگری دوم خداروشکر همه چیت خوب بود .مامانی امروز خانم دکتر گفت تو دخملی.منو و بابای یکلی ذوق کردیم.وزنتم 240 گرم بود.به مادرجون و دایی رضات گفتیم کلی ذوق کردن..حالا باید بگردیم دنباله یه اسمه خوشکل .دخمله مامان خوش اومدیییییییییییییییییییییییییی.فرداشم مادرجون اومد برات یه عروسک خوشکل خرید ایشالا به سلامتی به دنیا بیای و بزرگ بشی با عروسکت بازی کنی. ...
19 فروردين 1394

سال 1394 مبارک باشه

سلام کوچولوی من .ساله نوت مبارک امسال اولین ساله توست ولی هنوز پا به این دنیا نزاشتی.خداروشکر تو ابام عید منو اذیت نکردی تونستم همه جا برم حتی سه روزه اخره عید رو رفتیم دهات بابایی ولی خیلی سرد بود من اخرش سرما خوردم.شنبه 94/01/15 رفتم دکتر برام سونو و ازمایش همون غربالگری دوم رو نوشت.فرداش رفتم ازمایش دادم ولی سونو رو گفت چهارشنبه بیا.چهارشنبه بالاخره میفهمیم تو دخمله مامانی یا پسره مامانی اسال ساله بزه.تو تو سال بز به دنیا میای.   ...
19 فروردين 1394

اولین غربالگری ماه سوم

سلام مامانی خوبی.جات راحته؟؟؟؟؟ ببخشید چند وقت نبودم.تو این مدت خیلی حالم خوب نبود به زور سرکار میام و کارای خونه رو هم به کمک بابایی میتونم انجام بدم. من و بابایی روز دوشنبه 11 اسفند رفتیم  مطب دکتر مژده فتوحی برای غربالگری.بابایی اولین بار بود که روی ماهت رو میدید خیلی هیجان زده شده بود.دکتر دست و پاهای کوچولوت رو نشون داد گفت خداروشکر سالمی و امروز 12 هفته و 6 روزته.گفت 55 % دختر 45 % پسری ولی برای من و بابایی فقط سالم بودنت مهمه خوشکله من.بعدش رفتیم ازمایشگاه نیلو مامانی ازمایش خون داد دکتر گفت بعدازظهر جوابش اماده میشه.ساعت 7 شب رفتیم جواب رو گرفتیم هفته دیگه مامانی بره جوابشو به دکتر نشون بده.مامانی هر وقت میبینمت دوست دارم زود...
16 اسفند 1393

تشکیل شدن قلبت

سلام فندقه مامان.این چند روز مامانی رو اذیت کردی شبا از دل درد نمیتونستم بخوام ولی اشکال نداره تو سالم باشی از همه چی برام مهم تره.امروز رفتم دکتر گفت قلبت خدارو شکر تشکیل شده ایشالا 1000 سال قلبت بزنه.مامانی 2 کیلو اضافه کرده بود اخه میترسم تو گرسنه بمونی همش میخورم .گفت الان 6 هفته و یک روزته ...
28 دی 1393