نی نی مامان و بابا

استراحت مطلق شدن مامانی

1394/2/27 11:22
نویسنده : مامانه نی نی
125 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم.

ببخشید این روزا نتونستم بیام برات خاطرات بنویسم .اخه یه چند روزی مامانی استراحت مطلق بود.حسابی منو و بابایی رو نگران کردی. گریه

28 فروردین بود روز جمعه من بلند شدم برم وضو بگیرم برای نماز صبح که دیدم شدید خونریزی دارم سریع بابا رو بیدار کردم و زنگ زدم مادر جون رفتیم بیمارستان که خداروشکر صدای قلبتو شنیدم خیالم راحت شد.همون موقع بابایی نذر کرد برای سالم بودن دخترمون گوسفند قربونی کنیم.ولی دکتر یه هفته استراحت داد به مامانی.منم رفتم خونه مادر جون تا شب موندم بعد رفتیم خونه مامان بابایی تا سه شنبه اونجا بودم بعد دوباره اومدم خونه مادر جون .پنجشنبه هم جشن عقدر اذر دوستم بود.

به خاطره اینکه بیشتر مواظبه تو باشم تصمیم گرفتم سرکار نرم و از اول اردیبهشت پروژه هامو اوردم خونه کارو تو خونه انجام میدم

راستی دخمله مامان حسابی شیطون شده خیلی تکون میخوری منم حسابی با تکونای تو ذوق میکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)